فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

تعریف ترانه از نظره روزبه بمانی

تعريف ترانه از نگاه روزبه بمانی
اگر در يک جمع ترانه سرا قرار بگيريد و از هر يک اين سوال واحد را پرسش کنيد در نهايت به معنای مشترکی نخواهيد رسيد پس می توان اظهار داشت ترانه به هيچ عنوان معنای ثابتی ندارد چرا که هرکس برحسب تجربيات ، حس و دانش خود از آن تعريفی ارائه می دهد اما با همه ی اين اوصاف در يک اصل از اين تعريف شکی وجود ندارد و آن اين که ترانه گونه ای شعری است و نه هر نوشته ای که اجرا می شود و می توان روی آن ملودی قرار داد.
ترانه زبانی عاميانه و همه فهم و در عين حال شکيل و زيبا است و شايد در شايسته ترين تعريف بتوان گفت ترانه کولی شعر جهان است که هر روز پا به سرزمين های بکر می گذارد بی آنکه متصرفات پيشين خود را منکر شود.
من به شخصه ترانه را از ابتدا بسيار جدی و واقعی پنداشته و از همان سياه مشق های نخستين تاکيدی در انتشار وسيع آثارم نداشتم بلکه هدفم اين بوده و هست که آهسته وارد جامعه ی حرفه ای شده و به همان آهستگی نيز فعاليتم را ادامه دهم ، کمااينکه اگر اين طور که می گوييد موفقيتی هم باشد مهمترين دليلش اين است که زمان صرف انديشيدن بر ترانه هايم می کنم در واقع بايد بگويم به علت حساسيتی که بر درون مايه ی سروده هايم دارم اين مقوله برايم دشوار شده و سخت تر نيز می شود.
آن چه امروز ترانه ی ما از آن رنج می برد عدم وجود تفکر و نداشت هيچ نوع جهان بينی خاص از سوی سراينده ی آن است .
به اين معنا که گاهی در يک ترانه ی ده خطی نه تنها به هيچ ايده ی مشخصی نمی رسيم بلکه در خط به خط ترانه شاهد تضادهای بنيادين نيز هستيم . در جمع بندی گفته ها می توان اظهار داشت آن چه خود در ترانه رعايت می کنم ايجاد نوعی سادگی در روساخت با نظر به ژرف ساختی عميق و ايجاد ارتباط زبانی سالم است با مخاطبی که امروز با هجوم انبوهی از ترانه های سطحی روبروست که هر روز سليقه اش تنزل پيدا می کند .
در حال حاضر ارتباط برقرار کردن سالم با مخاطب بسيار سخت شده اما نشدنی نيست !… هر فردی نسبت به زيبايی واکنش مثبت نشان می دهد . اين درست که منطق زيبايی شناسی شنوندگان نسل امروز ما با زيبايی شناسی نسل ترانه های ماندگار تفاوت پيدا کرده اما هنوز همين مخاطب در مقابل بسياری از آثار ارزشمند که در هر حيطه ی فرهنگی و نژادی منتشر می شود واکنش مثبت نشان می دهد و از آن استقبال می کند. در اين بين مشخصا چون کميت آثار مصرفی قابل مقايسه با آثار بديعی که منتشر می شوند نيست به جهت همين عدم تناسب ميزان تاثيرگذاری ترانه های مطلوب بر کليت جامعه پايين تر می آيد. به خصوص اين که رسانه ها از اين نوع کلام کمتر حمايت کرده و ترجيح می دهند آثاری با تاثيرگذاری کمتر را پخش کنند اما با همه ی اين اوصاف به نتيجه رساندن افکار صحيح و جذب مخاطب به سمت آثار مطلوب غير ممکن نيست. به هر حال آدم های بزرگ کسانی هستند که کارهای سخت تر را برای به نتيجه رساندن انتخاب می کنند.

قهرمان سازی در ترانه ؛

برخی از ترانه سرايان از خود قهرمانی برای ماجرای ترانه هايشان می سازند و بعضی نيز به قهرمان سازی اقدام می کنند. اما يک ترانه سرای حرفه ای می تواند از هر دوی اين دو حالت بهره گيرد. در واقع گاهی شما از زبان قهرمانتان قصه ای را روايت می کنيد و گاهی اوقات نيز به عنوان يک دانای کل و از دريچه ی نگاه او با مخاطب سخن می گوييد و قهرمانتان را به رشته ی کلام و تصوير می کشيد. به هرحال اين مضمون است که به شما نشان می دهد بايد قهرمان راوی باشد يا شخص ديگری قصه را بيان کند . آنچه مهم می باشد اين است که پرداخت در هر دو حالت درست باشد تا در تاثيرگذاری و باورپذيری ماجرای ترانه در ذهن مخاطب خللی ايجاد نشود.
اساسا امروز شعر و ادبيات و ترانه ی ما به سمت زبان و مضامين عينی و بيرونی رفته تا درونی و انفسی مخاطب امروز در برخورد با ترانه سخت تر از گذشته مفاهيم انتزاعی دهه ی 70 را قبول می کند و اين اتفاقی است که در بخش های ديگر ادبيات ما نيز رخ داده و مخصوص به ترانه نمی باشد چرا که مضامين عينی مضامينی هستند ملموس با شرايط درونی زندگی و روزمرگی افراد که از آن درک مشخصی دارند پس ساده تر با اين مساله همزادپنداری می کنند. همچنين به دليل عينی بودن آن اگر با زبانی بی تکلف نگاشته شود مخاطبين با سرعت بيشتری از آن تاثير می پذيرند که امروزه اين سرعت در انتقال مفاهيم يکی از مهم ترين المان های موفقيت يک ترانه است و صد البته دليلی جهت جذب مخاطب امروز به سمت ترانه های سطحی…
به نظر من اين مضمون است که زبان يک ترانه سرا را انتخاب می کند. چراکه نمی توان تمام مضامين را با استفاده از يک زبان مشترک به رشته ی نگارش درآورد. آن چه باعث می شود سروده ی يک ترانه سرا دارای امضای او باشد موردی است که از آن به عنوان سبک يا لحن ياد می کنيم. من فکر می کنم تعريف سبک و لحن بسيار شبيه به يکديگر است . اما سبک گسترده تر از لحن می باشد که متاسفانه در ترانه ی ما کمتر مورد استفاده قرار می گيرد. کم هستند ترانه سرايانی که به قواعد سبکی مشخصی رسيده باشند با اين حال بسياری از ترانه سرايان حرفه ای دارای لحن خاص خود بوده که با شنيدن آثارشان می توان به قلم آنها پی برد.

چگونه می توان رگه هايی از روابط صحيح و روشن انسانی را در قالبی از واژه ها و تصاويری شاعرانه به مخاطب تفهيم کرد؟
پيش از هر صحبت تازه ای بايد مشخص کنيم که منظور از روابط « انسانی» چيست. در واقع هر چيزی که در منشورهای حقوق انسانی با در نظر گرفتن محدوده ی آزادی های يک شخص تعريف می شود روابط انسانی ناميده می شود و يا روابطی که بر اساس قوميت ها ، جغرافيا و مذاهب می تواند تعريف جديدی به خود بگيرد. ما بايد ببينيم کدام نوع رابطه ی انسان با انسان را می گوييم. با توجه به اين محدوده هر روابط عاشقانه نيز تعريف خاصی پيدا می کند. آنچه که مشخص است در جامعه ی ما با توجه به حاکم بودن افکار عرفی از يک سمت و مذهبی و اعتقادی از سوی ديگر بر روابط انسان با انسان در واقع تعريف ديگری مجزا از هر جای جهان از هنجارها و ناهنجاری های يک رابطه ی انسانی به وجود می آورد که بايد با توجه به اين شرايط خوب و بد را در يک رابطه ی عاشقانه تعريف کرد. با توجه به اين که شنيده شدن ترانه در ايران مستلزم اخذ مجوز است لذا بايد مناسبات انسانی مجاز را در ترانه های عاشقانه در نظر گرفت و در آخر به نقطه ای رسيد که مورد پذيرش واحد اخذ مجوز می باشد نه آنچه که به طور مشخص نظر مخاطبين در رابطه با يک ارتباط اجتماعی و انسانی عاشقانه و مولفين آن مناسب است. با اين تعريف به اين نکته می رسيم که اکثر ترانه های ما آن چيزی است که پذيرفته می شود نه آن چيزی که تفکر مستقيم مولف است پس بين آنچه که من نوعی دوست می دارم بنويسم تا آنچه می شود به گوش مردم رساند يک گسترده آرمانی است نه کاربردی!
در فضايی که هر کسی می سازد و می خواند، عجيب نيست که هر کسی نيز بنويسدفقر دانش و تحصيل مقدماتی ترين اطلاعات ترانه در بسياری از ترانه هايی که امروزه می شنويم باعث شده که اين هنر ارزشمند بيش از پيش به قهقرا برود که همين مساله باعث تنزل سليقه و ذائقه ی مردم شده است. در واقع اگر اين چرخه را چرخه ی عرضه و تقاضا بدانيم مردم هم به واسطه ی همين تنزل سليقه هر روز بيش از گذشته نامطلوب طلب می کنند که نتيجه آن می شود که امروز شاهدش هستيم. از نگاه من برای ورود به هر حرفه ای بايد لااقل مقدمات اوليه ی آن کار را آموخت پس لازم است اگر با توجه به شرايط موجود هنوز هم هنر موسيقی و سرودن ترانه را يک فعاليت فرهنگی قلمداد می کنيم به کسب دانش مورد نياز در اين حرفه اهميت داده و در پی آموختن قواعد و قوانين آن باشيم چرا که به طور مستقيم نه تنها بر افکار و سلايق يک نسل بلکه نسل های آتی نيز تاثير می گذارد.
منبع:://brs-barzin.blogfa.com/post-5.aspx

بخش نقد ادبی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو