بــگـذر ای خـواجـه و بـگـذار مـرا مـسـت ایـنـجـاکه بـرون شد دل سرمست من از دست اینجاچـون تـوانم شد از اینجـا که غمش موی کشاندلــم آورد و بــه زنـجــیـ…
بــگـذر ای خـواجـه و بـگـذار مـرا مـسـت ایـنـجـا | که بـرون شد دل سرمست من از دست اینجا |
چـون تـوانم شد از اینجـا که غمش موی کشان | دلــم آورد و بــه زنـجــیـر فــرو بــســت ایـنـجــا |
تـا نگـوئی کـه مـن اینجـا ز چـه مـسـت افـتـادم | هیچ هـشـیار نـیامـد کـه نـشـد مـسـت اینـجـا |
کـیسـت این فـتـنه نـوخـاسـتـه کـز مـهر رخـش | این دل شـیفـتـه حـال آمد و بـنشـسـت اینجـا |
دل مـســکـیـن مـرا نـیـســت در ایـنـجــا قـدری | زانک صد دل چـو دل خـستـه من هست اینجـا |
دوش کــز ســاغــر دل خــون جــگـر مـیـخــوردم | شیشه نا گه بشد از دستم و بشکست اینجا |
نام خواجو مبر ای خواجه درین ورطه که هست | صد چو آن خستـه دلسوختـه در شست اینجـا |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج