فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 2 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

تو ای رامین تو ای دیرینه دلدارم چو می خواهم که نامت را نهانی بر زبان آرم صدا در سینه ام چون آه می لرزد چو می خواهم که نامت را به لوح نامه بنگارم قلم د…

تو ای رامین تو ای دیرینه دلدارم
چو می خواهم که نامت را نهانی بر زبان آرم
صدا در سینه ام چون آه می لرزد
چو می خواهم که نامت را به لوح نامه بنگارم
قلم در دست من بیگاه می لرزد
نمی دانم چه باید گفت
نمی دانم چه باید کرد
به یاد آور سخنهای مرا در نامه ی پیشین
سخن هایی که بر می خاست چون آه از دلی غمگین
چنین گفتم در آن نامه
اگر چرخ فلک باشد حریرم
ستاره سر به سر باشد دبیرم
هوا باشد دوات و شب سیاهی
حرف نامه : برگ و ریگ و ماهی
نویسند این دبیران تا به محشر
امید و آرزوی من به دلبر
به جان من که ننویسند نیمی
مرا در هجر ننماید بیمی
من آن شب کاین سخن ها بر قلم راندم
ندانستم کزین افسانه پردازی چه می خواهم
ولی امروز می دانم
نه می خواهم حریر آسمان ، طومار من گردد
نه می خواهم ستاره ترجمان عشق افسونکار من گردد
دوات شب نمی اید به کار من
نه برگ و ریگ و ماهی غمگسار من
حریر گونه ام را نامه خواهم کرد
سر مژگان خود را خامه خواهم کرد
حروف از اشک خواهم ساخت
مگر اینسان توانم نامه ای اندوهگین پرداخت

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج