تصویرسازی در شعر، روشهای مختلفی دارد که ترکیبسازی سادهترین آنها به نظر میرسد؛ یعنی پیوستن دو کلمه با یک کسره، مانند «کتاب عمر، پاییز جدایی»… امّا این را نیز میدانیم که کنار هم نشستن کلمات، اگر بدون تناسب و یا بدون پشتوانهی معنایی و تجربی باشد، خیالانگیزی و تصویرسازی نخواهد داشت؛ یعنی پیوندهای دیگری غیر از نشانهی کسره لازم است که آن دو کلمه را به هم مرتبط کند. به ترکیب «چشمِ انتظار» در این بیت توجه کنید:
«بیا که خاک رهت لالهزار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشمِ انتظار چکید»
این تصویر در زمینهای آشنا ساخته شده است؛ انتظار کشیدن و چشم به راه بودن برای همگان آشناست و این ترکیب، آن را تداعی میکند. امّا همشیه ترکیبهای شاعرانه برای خوانندگان، اینقدر آشنا و مأنوس نیست. مانند ترکیب «صدای بال برفی فرشتگان» در این شعر:
«چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفههای آسمان
کنون به گوش من دوباره میرسد
صدای تو، صدای بال برفی فرشتگان»
در این شعر، مجموعهای از عناصر زبانی و معنایی، زمینهساز شکلگیری تصویری هستند که از ترکیب «صدای بال برفی فرشتگان» حاصل میشود. یکی از این عناصر، آسمان و غرفههای کبود آن است که با پرواز، تناسب دارد و دیگری تناسب موسیقایی میان کلمات (برفی ـ فرشتگان) که صدای رفرفهی بال زدن را به یاد میآورد. همچنین زمینههای ذهنی دیگر، از جمله تناسب میان پاکی، سپیدی، برف، فرشته و آسمان که زنجیرهایی از معناهای مرتبط است. گاهی این ارتباطهای چندگانه به شاعر و مخاطب این امکان را میدهد که میان عناصری که دور از هم و بیتناسب هستند، نسبتهای جدید برقرار کند و این همان قدرت تصویرسازی ذهن و زبان است. مانند ترکیب «خاطرات ترکخورده» در این شعر:
«سراپا اگر زرد و پژمردهایم،
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پر از خاطرات ترکخوردهایم»
در کلمات این شعر تأمّل کنید و ببینید چگونه تمام آنها با «خاطرات ترکخورده» پیوند معنایی و تصویری دارند. تصویر در این شعر، فقط از همنشینی کلمات ساخته نشده است؛ بلکه واقعیت و تصویر بیرونی نیز به ساختن تصویر کمک کردهاند. یعنی کلماتی مانند «زرد، پژمرده، پاییز، گلدان، پنجره» فقط کلمه نیستند و با تمام وجود واقعیشان در شعر آمدهاند امّا آمدهاند که خیالانگیزی کنند و خاطرات ترکخورده را مجسّم و محسوس بنمایند. ببینید در این بخش از شعر «زمستان» اخوان ثالث، چگونه تصویر وصفی «گوش سرمابُرده» که تجربهای آشنا برای همگان است، زمینهساز تصویرسازی شاعرانهای شگفت شده است:
«چه میگویی که بیگَه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرمابُرده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است»
ترکیب شاعرانهی «سیلی سرد زمستان» در این شعر، برآیند مجموعهای از تناسبها و تداعیهاست که پیوند میان واقعیت و خیال را ممکن میسازد.
منبع: کتاب “جلسه شعر” نشر شهرستان ادب