آرزوهای بر باد رفته، بالزاک
یک داستان خیلی طولانی از بالزاک . داوید پسری هست که صاف و صادق و مهربونه و ذهن خلاقی داره اما پدر خیلی خسیسی داره که حتی در زمینه پول به پسرش هم رحم نمی کنه . داوید عاشق اوا خواهر دوست صمیمیش لوسینه . از اون طرف لوسین هم پسر زیبایی است که طبع شعر و شاعری دارد و هر چند طینت بدی نداره دردسرهای زیادی درست می کنه و عاشق یک زن اشرافی می شه . خوب داستان همینه دیگه ماجراهای لوسین و داوید و اوا . یک چیز خیلی کلاسیک .
اصلا خوشم نیومد بیش از حد طولانی بود خسته کننده بود و آدم را نمی گرفت تازه از یک جایی توجه ات جلب می شد که دیگه علاقه ات به جزییات از بین رفته بود . نمی دونم شاید هم باید توی حال و هواش بود تا کلاسیک ها را خوند و لذتشم بر
موضوعات: داستان بلند , رمان و داستان