قاسم پیرنظر
یادت هست
گفتی آن روز که عالی نصبم ، یادت هست
خوشگلم خوش سخنم ماه شبم یادت هست
بغلم کردی و بوییدی و آغوش شدی
بوسه ای را که زدی کنج لبم یادت هست
از همان لحظه به بعد عشق تو شد آئینم
گفتم آغاز تو را منتخبم یادت هست
حرفهایم به وجودت تب مستی بخشید
کردی عنوان که شراب عنبم یادت هست
دل شدم غمزه کنان تا بخری نازم را
خواندی افسانه افزون طربم یادت هست
قهرکردم بروم دور بمانم از تو
مثل دیوانه دویدی عقبم یادت هست
داد جولان قلمت با غزلی عشق آلود
تا به رقصم و بخوانی لهبم یادت هست
گفتم عاشق شدن انکار شدن هم دارد
گفتی از کار جهان در عجبم یادت هست
پیرنظر “سلیم”
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران