ای که با مردن من زنده شدی چه ازین زنده شدن حاصل تست ؟ کینه ی تلخ مرا کم مشمار که به خونخواهی من قاتل تست تا به دندان بکند ریشه ی تو می تپد در رگ من ، …
ای که با مردن من زنده شدی چه ازین زنده شدن حاصل تست ؟ کینه ی تلخ مرا کم مشمار که به خونخواهی من قاتل تست تا به دندان بکند ریشه ی تو می تپد در رگ من ، کینه ی من گور عشق من اگر سینه ی تست گور عشق تو شود سینه ی من تب تندی که مرا تشنه گداخت عشق من بود و مرا دشمن بود در تو بیمایه اگر درنگرفت چه کنم ، قلب تو از آهن بود کاش از سینه ی خود می کندم این نهالی که به خون پروردم کاش چون مکر ترا می دیدم از تو و عشق تو بس می کردم دل تو مرده صفت خاموش است دل من پر تپش از سوداهاست چه توان کرد که خشکی ، خشکی است چه توان گفت که دریا ، دریاست هان مپندار ، مپندار ای زن که چنین زود دل از من کندی تو به هر کجا که روی ، تنهایی تو به هر جا که روی ، پابندی من ترا باز به خود خواهم خواند من ترا از تو رها خواهم کرد تا کنارم بنشینی همه عمر بندت از بند جدا خواهم کرد
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج