علی سپهرار
« کوچه »
پریشب بر سر برزن دو ترسا
یکی دف زن دگر با صوت گویا
مرا گفتند از معنای کوچه
که معبر در میان ، دیوارِ حاشا
که پیوندِ میانِ کوی با چه !
وصالش : کویچه ، ناید به معنا!
بل این از کوچ پی در پی ز عاشق ،
بنا شد ، آجرش از عشق و بنّا
کماکم چیزکی چون عشق فرهاد
به سعیِ تیشه و شیرین و لیلا
چو عشقش را درین کروانسرا یافت
به گفتش : ختمِ کوچ اینجاست اینجا !
که کوچِ دور را دیگر توان نیست
نیازی نیست هم بر کوی بالا
ولیکن گاه و بیگه سوی دکّان
و یا مهمانی و دیدار و شورا
به این یک کوچِ کوچک میتوان گفت
به معنی کوچه با یک لفظکِ ها !
سرک در کوچه لیکن بابِ مکروه
مکش سر ، محتسب در کو مهیا
میان کوچه و میخانه راهیست
به مسجد آهِ خمّاران به غوغا !؟*
ز عطر گل مقیم کوچه باغیست
اثیر و دل پر از دردِ تمنّا
بخش چهار پاره | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران