فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 26 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

کوچه باغ

علی سپهرار

صدای برگ می آید ، گِل از دیوار می ریزد

صدای پای میراب و شب از انگار میریزد

اذان صبح از لولا به غژغژ درب را بگشود

سلام کاهگل از در به دست افزار می ریزد

به پشت و شانۀ دهقان شمارش میکند ساعت

تلألؤ از لبِ شمس و گُل و اشجار می ریزد

هنوز از باغ بی برگی صدای میوه می آید

هنوز آواز شهریور ز بغض سار می ریزد

نبردی مملو از مهر و صدای رزم پاییزان

ز تابستان تابشگر غنیمت بار می ریزد

عقاب از روی تبریزی پرستوی مهاجر را

شمارش می کند مرگ از نوک منقار می ریزد

پرستو میکشد جیغی به لج از نوبت شادی

که ای سلطان ز چشم تو به من هشدار می ریزد

چه برگ زرد و خش خش زا ، و یا رگبار باران سا

چه گرما یا نسیم ای دل ، نه از آزار می ریزد

به قلب خانه می آید ، پس ار بذری ز دست ما

و یا خاکستری کو از نوک سیگار می ریزد

بیا اینک تو راحت کن ، دل ما را حمایت کن

که پاییز است و خرمنها ، ز کشت و کار می ریزد

علی سپهرار|
اثیر

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران