بی تو رویاهای آبی در سرم شد هیچ ها
سایه سرو خیالی بر سرم شد هیچ ها
دور ها با نورها در پیچ و تاب و رفتنت
در دلم غوغا، زبانم نغمه خوان بر هیچ ها
همچو دریای کف آلوده که می پیچد به خود
هر حبابم پر شده از های و هوی هیچ ها
شب تماشا می کند هر شب مرا اندوه وار
در میان شور و شوق بسترم آمیختم با هیچ ها
سهمم از شیدایی قلبت بجز یک “هیچ” نیست
دلخوشم، رقصان، غزلخوان با تن یک “هیچ ها “
هیچ بودم، هیچکس هم صحبت قلبم نشد
عاقبت روزی بسوزاند مرا، شور و شرار هیچ ها
#کوثر شیخ نجدی
شاعر کوثر شیخ نجدی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو