پرستش مددی
سخت است در کمرکش آهم غزل شوی
در سرسرای سوز نگاهم غزل شوی
سخت است با شبانه ی من روبرو شدن
یا پشت سرنوشت سیاهم غزل شوی
جامانده از قبیله احساس آهوان
یا مثل شأن تکیّه گاهم غزل شوی
معراج چشم پاک تو عرش همافران
باید برای حجم گناهم غزل شوی
من اتفاق ساده ی یک عشق محکمم
آماده ام که بر سر راهم غزل شوی
ای عشق ای تلاطم دریای شوق من
سخت است در صفوف سپاهم غزل شوی
محراب من برای ” پرستش ” بنا شده است
در من برقص تا به نگاهم غزل شوی
پرستش مددی
۱۳۹۵.۱۰.۲۳
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران