حسن کریمی
چند دوبیتی
چه کردی با وفا ، لب آفریدی .
به گرمی بر لبش تب آفریدی .
برای آنکه آن لب را نبوسم .
هزاران دین ومذهب آفریدی .
******
شب آمد و، شُد سرمه چشمانِ نگارم
تا بر شبِ ، آن مردمِ در حلقه ببارم
ای خواب بیاامشب ودریاب، تومارا
دیوانه آن چشمِ ، سیه مستِ خمارم
******
آمدی بابغلی ، غرق غزل ، قندِعسل.
واژه ها برسرِلبهای تودرجنگ وجدل
هر چه درکلک« هنر داشت»گذاشت.
بخدائی خودش،حضرت نقاشِ ازل.
******
من میانِ مردمِ چشمِ تو ، حیران
مانده ام .
همچوموری درشبِ،مُلک سلیمان
مانده ام .
سخت بیمارست ، آن چشمان و
من
در پرستاری و ،دلداری و، درمان
مانده ام .
حسن کریمی
بخش دو بیتی | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران