فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

پیمان رازلیقی – غزل


یک تن پر درد دارم،جا دارد آغوشت؟
شوق همدردیِ دردها را،دارد آغوشت؟

تاج دردی بر سرم آویختند،تا سبک سازم سرم
سازه ای چون طاق کسری،دارد آغوشت؟

پنهانترین تصویر آشوبم،پیداترین آرامشی تو
یک بغل آشوب آیا نا دارد آغوشت؟

این که میگویند دل دریا بایدش من دارمش
ساحل امنی برای موج دریا،دارد آغوشت؟

خسته ام،وامقمی جان برده از خصمم عزیز
جرعتی در عشق چون عذرا،دارد آغوشت؟

از جنون قیص چه میدانی؟لحظه ای لیلا بشو
پا برهنه می دوم،چند فرسخ صحرا دارد آغوشت؟

#پیمان_انگشتان_رازلیقی


شاعر پیمان رازلیقی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو