فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

پژمان کوخابی – شب جدایی

دو سه شب گرسنه ماندم زغمت شب جدایی
چه کنم که هست اینجا فقط آب و نون چایی

دو سه روز پیش رفتم یه پراید نو خریدم
به امید آنکه شاید تو به من نظر نمایی

به نگارخانه رفتم به درون رهم ندادند
که تو چون پراید داری بهتره که تو نیایی

به کتابخانه بودم که زپنجره بدیدم
تو رو اونسوی خیابون تو یه پورشه طلایی

تو پیاده گشتی از آن با لباس پاره پوره
از کیفت بیرون آوردی یهو کاسه گدایی!

با نوای آه و ناله به کنار جو می گفتی
که (( خانم ! آقا ! کمک کن نمیرم ز بی غذایی))

بعد یکساعت و اندی با یکی تماس گرفتی
که :هزینه اروپا دیگه حله کی میایی؟

چو بدیدم اینچنینه به گفتم عاشقانه
به منم بیا کمک کن برسم به یک نوایی

چونکه نسکافتو خوردی تو به من اشاره کردی
که بیا بیا فلانی که تو هم شریک مایی

ای پسر جناب ویروس حالا داره مازراتی
بعلاوه سوئیتی تو جزایر هاوایی

شاعر پژمان کوخابی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو