سکوت،بغض،ترانه…شروعِ ویرانی
هجومِ خاطره ها،گریه های طولانی!
هجومِ خاطره ها،گریه های طولانی!
دوباره خیره شدن،زل زدن به تنهایی…
سقوط،دلهره،دلواپسی،پریشانی!
صدای خنده ی او،حس تلخ دلتنگی…
صدای گریه ی من،ضجه های پنهانی!
کجاست چشم سیاهش،نگاهِ غمگینش؟!
جهان و جانِ کِه شد آن دو ابر بارانی؟!
تمام دلخوشی ام بود و آه صد افسوس
تمام دلخوشی ام را کسی به آسانی؛
گرفت از من و آتش به زندگی ام زد…
گرفت از من و من ماندم و پشیمانی؛
که کاش لحظه ای از او نمیشدم غافل
درست مثل نگهبان ، کنارِ زندانی!
و کاش معجزه وار از جهانِ لعنتی اش
به سمت من بِدَوَد در غروب پایانی!
بغل بگیرَدَم و حس کنم تمامش را
و ذره ذره بمیرم در اوج حیرانی!
شاعر پریا دریایی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو