فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

پرویزقربانپور(پرتو) – مانده ای درقلبم واماکنارم نیستی

بسم الله الرحمن الرحیم
مانده ای درقلبـم وامادرکنارم نیستی
بوده ای صبرم ولی دیگر قرارم نیستی
ای نگارِ روزهای سخت وشبهای دراز
رفـته ای ازنزدم و دیگرنگارم نیستی
غنچه های گل شکوفاازبهـاران میشوند
خسته و پژمرده ام زیرا بهـارم نیستی
رفـته درپستوی خانه خاطرات ونغمه ها
چون تودیگرنغمه هـای آشکارم نیستی
شاخه ای خشـکیده ام درجنگل انبوه عشق
تازمانی که تو بیـن شاخسـارم نیستی
کاش برگردد زمان وکاش برگردی که من
رفته ام ازدست و تو دراانتظارم نیستی
خواستم نیمه شبی درکوچه ات غوغـاکنم
یادم آمد دلبرِشب زنده دارم نیستی
صیدِ بی بال و پرم اکنون وغمگینم از این
چون تویی صیادم وفـکرشکارم نیستی
من به دست باد پیغامی به زلفت داده ام
می رسدروزی که رنگ روزگارم نیستی
نا له ی پرتو اگرتا آسمـان پرمی کشـد
علتـش این است محـبوبی ویارم نیستی
پرتورشت 9/11/1395


شاعر پرویزقربانپور(پرتو)

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو