فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 20 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

وصل جانان

پرستش مددی

زدی زخمه بر قامت استوارم ، و نالان شدم

و در یادها گم و در خاطراتم پریشان شدم

چو برگى هراسان که از شاخه ی خشک افتاده است

میان غم و غصه هایم ، غریبانه حیران شدم

چه شبهای تاری ، که با یاد تو زخمه بر دل زدم

هوس سر کشیدم بیکباره و وصل جانان شدم

زدم نقش نرگس بر آن دیدگان پر از مستی ات

و با نغمه های دو صد چنگ تو ، همچو مستان شدم

خطا کردى و در سحرگاه ناکامی ام گم شدى

ولی با نوایم ، دوای دل دردمندان شدم

شدم شمعی و تا سحرگه ز سوز دلم سوختم

و زد شعله بر قامتم ، چون ستاره فروزان شدم

کسى محرم رازها و انیس دل من نشد

مرا غرقه در اشک کردى و اینگونه گریان شدم

در این دامگاه بلا ، عمر من بی اثر گشته و

ز شب تا سحرگاه ، در انتظارت ، غزلخوان شدم

پرستش مددی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران