پرستش مددی
به هر دری که زدم راه را به من بستند
دلم شکست و تنم را به ضرب کین خستند
به بارگاه تو چون آمدم به موج غزل
به این نتیجه رسیدم که عاشقان مستند
هوا هوای غزل بود و فصل فصل رجز
قناریان همه از دست بغض ها رستند
غزال های بیابان چشمتان در من
برای یک غزل عاشقانه سر بستند
دلم برای نگاه کبوتران تنگ است
کبوتران به طواف تن تو هم دستند
رواق چشم تو جز در خور ” پرستش ” نیست
اگر چه تار تنم را به کینه بشکستند
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۵.۲۱
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران