محمدعلی ساکی
خسته ء عزلتم ای پنجره ء تکراری
خسته ام خسته از این منظره ء تکراری
من از این کوچه ء بن بست بدم می آید
تا به کی بشنومت زنجره ء تکراری
خبری نیست در اینجا بجز از جور خزان
مرثیه می وزد از حنجره ء تکراری
فاجعه آمد و در باور من اردو زد
دفترم پر شده از خاطره ء تکراری
تا به کی چرخ زنم دور خودم چون پرگار
تا که ترسیم کنم دایره ء تکراری
شعر من حال و هوای تاز ه ای می خواهد
چندش آور شده در کنگره ء تکراری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران