محمد جوکار
اجازه هست کنارت کمی قدم بزنم
تو را بهانه کنم ، حرفی از دلم بزنم
برای دفعه آخر ، برای دلخوشی ام
دوباره خاطره های تو را ، رقم بزنم
میان فاصله هامان ، کمی نفس بکشم
هوای سرد نگاه تو را ، بهم بزنم
که لابلای تبم ، پابپای ثانیه ها
و در غروب غرورم ، هی از تو دم بزنم
دوباره زلزله در شهر قلبم افتاده
برای لمس نگاهت ، سری به بم بزنم ؟
سکانس آخر شعرم ، هجوم دلتنگی ست
شهاب شعله ورم را ، به کوه غم بزنم ؟
بیا به دلهره ی ناگزیر هر غزلم
که حرفی از غم همواره ی قلم بزنم
اجازه هست که کنج حیاطِ خلوت دل
کنار “یاس خیال” ت ، کمی قدم بزنم
محمد جوکار “یاس خیال” 1395.06.23
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران