برسانید سلام من هجران دیده
به بیابان ترک خورده باران دیده
من مجنون من دیوانه صحرا گشته
من آشفته ی گیسوی پریشان دیده
حالم امروز شبیه بم دیروز شماست
بس که اندر گسل زلزله ویران دیده
من که یک روز در آغوش وطن خواهم مرد
پس چه غم این من اندوه فراوان دیده
ای شبیه همه ی بی سرو سامانیها
من شبیه توام ای حاصل بحران دیده