به – پشت سریها بگو از آب خبری نیست
در ساحل موعود به جز چشم تری نیست
دلخوش به پسرهای زمانه نکند کس
جز نطفهی آشوب و ریا، باروری نیست
پرواز شد افسانهی مهجور، کنون که
جز بال شکستهی دلت، بال و پری نیست
صخره شده آن قلب که در سینه، تو دیدی
باران که نه، از شبنم و مِه هم اثری نیست
شیرینی دنیا، چه غمانگیز دروغیست
وقتی که به جز ناله، به هیچ نیشکری نیست