حسین خیراندیش
آن روز که رفتن به منا نوبت ما شد
تقدیر چنین بود که راه ما جدا شد
رفتند رفیقان که زنند سنگ به شیطان
ما بال گشودیم مسیر عرش خدا شد
بر تشنگی ما نکنید دل را پریشان
از چشمه زمزم به لبم آب شفا شد
آن روز به ما جلوه نمود روز قیامت
عشق آمد و آنجا به سرم سایه به پا شد
افتاده به صحرا تن ما شکوه نداریم
روحم به سما نزد خدا درد رها شد
در قافله عشق کسی نیست پشیمان
از اشک شبم بود که این هدیه منا شد
از دادن جان در حرم دوست چه بهتر
ما را نه عذابیست بهشت بر ما عطا شد
ناظم نخواندی مگر سوره توبه
چون توبه پذیرفته شود وقت شما شد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران