بشکن ای بغض نفس گیر دلم سنگین است
اشک همراه دل بی رمق و مسکین است
اشک همراه دل بی رمق و مسکین است
چشم، دل کن ز قدم ها و غرورت نشکن
بی صدا سوختن عادت شده و آیین است
راه طولانی و طاقت کم و پل ها ویران
در ره عشق غم و رنج و خطر شیرین است
هرچه معشوق تو را زجر دهد عاشق باش
ناز لیلی،غم مجنون سخنی دیرین است
این سخن ها همه خوب اند ولی در این عصر
هر که دل بست بساط کفنش تامین است
کاغذم سوخته و شعر و قلم فرسوده
قافیه باخته و بیت بسی غمگین است
من برایت سخن مهر و وفاداری را
گفتم اما به لبت لعنتم و نفرین است
سوختم ساختم و زجّه زدم اما تو
فکر کردی که همه قسمتی از تمرین است
حرف ها گفتی و خندیدی و رفتی اما
کار من بعدتو باتیغ و رگ و مورفین است
شاعر نرگس بای
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو