روزگاری دارم در ایامی که کم کمک گرد پیری بر رخسارم نشسته
اندک ذوقی در سرایش دارم واندک اندوخته ای در حوزه ادبیات فارسی وانگلیسی وترجمه
بازنشسته وفرهنگی هستم دچار کسالتی مزمن که همین مرا سو ی نگارش درد های درونی وپایبستگی به ایزد و احمد وآلش می کشاند
باشد قبول افتد این خامه خیالی دردرگه ربوبی