فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 26 دی 1403

پایگاه خبری شاعر

م ا – شکار

ازتیرنگاهت که زدی بردل زارم
عمریست که دربسترغم زار و نزارم
یکبار نکردی ز شکارت،تو عیادت
مجروحم وچشمی به تمنای تودارم
معمار همه عشوه گران غمزه ونازت
بیمارم و اندوه وتباهی شده کارم
صدجام شراب است یکی شوخ نگاهت
من درطمع جرعه ی جام تو خمارم
صدتیراگر بردلم از عشوه زنی باز
هرروزبه نخجیربیایم که شکارم
کافر؛تو نشد تنگ دلت ؟ تا که بیایی
تا گرد کف پات نشیند به کنارم
ازروز ازل خواندی و راندی ونکردی
بالطف نگاهی به من و ایل وتبارم
وقتش نرسیده است ببخشی توبه ( شیدا)
یک گوشه ی چشمی ،که من این جان بسپارم

شاعر م ا

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو