در نگاهم عشق خواند و اشک هایم دید و رفت
در دل بیـزار خود بر عشـق من خـندید و رفت
در دل بیـزار خود بر عشـق من خـندید و رفت
داشــتم گنـجی به دل در سینـــه از المـاس مهر
کوه نـورم بی صـدا از سینـه ام دزدید و رفت
می گذشتـم یک شـبی از کوچـه های خاطرات
سایه ام را دید از پس کوچه ها پیچیـد و رفت
چون شقایق مست بودم بی خبر از سرنوشت
بر دلم با عشق سردی گرد غم پاشید و رفت
پـر گشــودم مثـل شاهینــی رها در آسمــان
بال هایـم را فـراز آسمـان هـا چیـد و رفت
دست سردش را گرفتم تا شوم با او روان
مثل ماهی لیز خورد از دست من لغزیدو رفت
مینو زکی پور 6 /8 /96
شاعر مینو زکی پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو