ميان سرفه هاي خشك و قرص هاي بي اثر(بهزاد پودات)
ميان سرفه هاي خشك و قرص هاي بي اثر
لبي به قصه بازكن براي دخترت پدر
تو را به روي دفترم شبيه شعر مي كشم
شبيه شمع روشني كه سوخته است از دو سر
هميشه فكر پر زدن تو را رها نمي كند
ولي چگونه مي پرد ، پرنده اي بدون پر
دلت گرفته ابر من! ببار تا سبك شوي
ببار روي دشت زخم آي ابر بي ضرر
هنوز پي نبرده ام به راز اين ستاره ها
تو خواب مي روي و من كنار تخت تا سحر…
هميشه فكر مي كنم چرا اضافه مي شود
به جمع اين ستاره ها ، ستاره هاي بيشتر
دوشنبه ها كه مي شود دلم چه شور مي زند
براي اتفاق بد و يا براي يك سفر
مزاحمت نمي شوم فقط بدان كه دخترت
نگاه مي كند تو را با دو چشم تر
كمي بخواب خسته اي دوباره حرف مي زنينم
اگر اجازه مي دهي تو را ببوسم اي پدر
منبع : كتاب از هشت بهار سرخ/ مجموعه شعر دفاع مقدس استان قم