شعر چیست و شاعر کیست
ملک الشعراء بهار
سال پنجم ، شماره ۴، تابستان ۱۳۶۶
ملک الشعراء بهار
شعر چیست و شاعر کیست
«شعر خوب چیزی است که از احساسات،عواطف،و انفعالات و از حالات روحیهء صاحب خود،از فکر دقیق پرهیجان و لمحهء گرم تحریک شدهء یک مغز پرجوش و یک خون حرارت حکایت کند…شعری که مقصود ماست،شعری است که از یک دماغ شاعر خلیق…در بحبوحهء احساسات و تراکم عواطف و عوارض گوناگون و در یک حال هیجانی گفته شده باشد…هرچه هیجان و اخلاق گوینده-در موقع گفتن یک شعر یا ساختن یک غزل-قویتر و نجیبتر باشد،آن شعر بهتر و خوبتر خواهد بود.شعر خوب آن است که خوب تهییج کرده و خوب فهمیده شود و خوب به حافظه سپرده شود…»[1]
*** «هر شعری که شما را تکان ندهد به آن گوش ندهید.هر شعری که شما را نخنداند یا بگریه نیندازد،آن را دور بیندازید…تا شما را یک هیجان و حسی حرکت ندهد. بیهوده شعر نگویید.اول فکر کنید که چه چیزی سایق شعر گفتن شماست.آیا کسی را دوست دارید،کسی را دشمن دارید،مظلومید،فقیرید،شجاعید و میخواهید تشجیع کنید،گله دارید،امتنان دارید؟…چه چیزی است که شما را و طبع شما را میخواهد بخود مشغول کرده و به لباس یک یا چند شعر خودش را به منزل نشان دهد؟هرچیزیکه هست همان را با هرقدر فکر و عقل و ذوقی که دارید،همانطور که هست-بدون گزافه و با حقیقت و صدق بنظم درآورده یا به نثر بنویسید.
شاعر آن است که در وقت تولد شاعر باشد،به زور علم و تتبع نمیتوان شعر گفت تقلید الفاظ و اصطلاحات بزرگان و دزدیدن مفردات و مضامین مختلفهء مردم و باهم ترکیب کردن کار زشت و نالایقی است و نمیشود نام آن را شعر گذاشت.
کسی که طبع ندارد،کسی که از کودکی شاعر نیست،کسی که اخلاق او از مردم عصرش عالیتر و بزرگوارتر نیست و بالاخره کسی که هیجان و حسی رقیق و عاطفهء تکان دهنده ندارد،آن کس نمیتواند شاعر باشد،ولو مثل قاآنی صد هزار شعر بگوید و یا مثل فتحعلی خان صبا چند کتاب پر از شعر از خود بیادگار بگذارد…»[2]
***
شعر و نظم
«شعر»دانی چیست؟مروایدی از دریای عقل «شاعر»آن افسونگری کاین طرفه مروارید سُفت صنعت و سجع و قوافی هست«نظم»و نیست«شعر» ای بسا«ناظم»که نظمش نیست الاّ حرف مفت «شعر»آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت ای بسا«شاعر»که او در عمر خود نظمی نساخت وی بسا«ناظم»که او در عمر خود شعری نگفت[3]
*** «حیات عبارت از جنبش و فعالیت است و حیات ادبی نیز همواره در گرو فعالیتها و جنبشها بوده و از اینرو حرکت انقلابی،خواه اجتماعی خواه فکری و عقلی،موجب ترقی ادبیات و باعث بروز و ظهور ادبا و نویسندگان بزرگ شده و میشود.
همانطور که جنبش مشروطه موجد و پدیدآورندهء یک دسته از ادبا و چند مکتب ادبی مهم و چندین استاد و هنرمند نامی گردید-شک ندارم که جنبش امروز-جنبشی که در نتیجهء جنگ خونین و حرکت آزادیخواهانهء روشنفکران و تحول بزرگ سیاسی و اجتماعی و ادبی پیدا شده است-بار دیگر دستهء تازه و مکتبی بزرگ و استادانی نامدار برای ما تدارک خواهد کرد…»[4]
*** «ما امروز در سر دوراهی تاریخ قرار داریم-راهی بسوی کهنگی و توقف،و راهی بطرف تازگی و حرکت.هر گوینده و نویسنده که مردم را بسوی آینده و جنبش و حیات هدایت نماید و صنعت او حقیقیتر و غمخوارانهتر باشد کالای او در بازار آتیه رایجتر و مرغوبتر خواهد بود. آقایان،توقف و طفره در طبیعت محال است.هستی عبارت از حرکت است. متفکر و نویسنده که هوادار توقف و محافظت وضع حالیه باشد با دلیل منطقی باید اذعان کند که رو به عقب میرود و هرکس که در زندگی رو به عقب رفت،بسوی مر؟؟؟ شتافت.خاصه ادیب و گوینده که باید همواره به مسافات بعیده پیشاپیش قوم حرکت کند تا قوم را که فطرة دیر باور و مایل به توقف است قدری پیشتر بکشد.»[5]
*** «ما همانطور که نمیخواهیم شعرا را از پیروی کلاسیک منع کنیم نمیخواهد آنان را از پیروی شعر سفید«بیقافیه»و بیوزن هم منع نماییم.ما باید گویندگان آزاد بگذاریم که هنرنمایی کنند.»[6]
[1]. مجلهء دانشکده،تهران 1297،بترتیب شمارههای 6 و 7.
[2]. مجلهء دانشکده،تهران 1297،بترتیب شمارههای 6 و 7.
[3]. دیوان اشعار محمد تقی بهار ملک الشعراء،چاپ سوم،تهران،2536 شاهنشاهی،ج 2/432-433.
[4].نخستین کنگرهء نویسندگان ایران،وزارت فرهنگ،تهران 1326،بترتیب ص 7،9،302.
[5]. نخستین کنگرهء نویسندگان ایران،وزارت فرهنگ،تهران 1326،بترتیب ص 7،9،302.
[6]. نخستین کنگرهء نویسندگان ایران،وزارت فرهنگ،تهران 1326،بترتیب ص 7،9،302.