فكرم بجز خيالِ تو جايى نمى رود
جز كوى تو به صحن و سرايى نمى رود
جز كوى تو به صحن و سرايى نمى رود
آخر كسى كه لذّتِ وصلت چشيده است
دنبالِ يارِ بى سر و پايى نمى رود
شاهى كه دولتش به زمين ميخورَد دگر
هرگز به سمت و سوى گدايى نمى رود
حتّى اگر گداى شهر زد و بى نياز شد
ديگر به سمتِ حاتم طايى نمى رود
بيچاره آن كبوترِ جلدى كه مدتّى ست
سوى حرم به قصدِ رهايى نمى رود!
ديگر بجز سكوت و آه نداريم چاره اى
وقتى صدا به عرشِ خدايى نمى رود
#مهدى_خداپرست
شاعر مهدى خداپرست
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو