با تو مست ازغزل و چنگ و رُبابم بانو
بی تو شب پَرسه زنِ خانه خرابم بانو
بی تو شب پَرسه زنِ خانه خرابم بانو
مثل دِهکوره ی طاعونزده ای درتشویش
شورشْ آبستنم و در تب و تابم بانو
بی تو من در همه ی شهر غریبم والله
طفل سرگشته در انبـوه نقابم بانو
بعد تو هرزه شدم در نظرخلق/چه باک؟
تا ابد باشی اگر / پا به رکابـم بانو
به خیالت بروی میکنم عادت؟ اَبدا
به خدا کوره ی سوزان و مذابم بانو
من همان کودکِ پرورده بدامان توام
بـی تو بازیچـه ی نیرنگ سرابم بانو!
خنده دارد بخدا:عشق کجا:عقل کجا!!!
که گریزان شده از درس و کتابم بانو
با توام نیست هراسی زِ شـب تیره درد
بی تـو پوچ و تهی ام؛ مثل حبابم بانو
و به افسـرگیِ مُزمِن اگـر خو کردم
ناگُـــزیرم که خدا کرده جوابم بانو
تابه کی حسرت این فاصله ها را بخورم
تا در آغوش خیال تو بخوابم °°°بانو
#محمد_نیک روش
شاعر محمد_نیک روش
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو