شب ها چه ترانه ها سرودی
صد بوسه نثار من نمودی
صد بوسه نثار من نمودی
با یک نظری ز گوشه ی چشم
عقل و دل من ز کف ربودی
هر غنچه ی خنده ات که وا شد
غم ها همه از دلم زدودی
شد بسته حیات من به مویت
می مردم اگر دمی نبودی
در فرش تمام خاطراتم
آن نقش و نگار و تار و پودی
بازا تو به این کویر قلبم
ای آنکه همیشه همچو رودی
بازا که به روی لیث عاشق
درهای خوشی تو می گشودی
شاعر محمد مقدم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو