فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

محمد لالوی – ناز

آن سلسله ی موی تو انقدر که گیراست
پیمانه ی مِی شرم کنان غرقِ تماشاست

با هر مژه بر هم زدنت غُلغُله ای شد
بس عشوه به این غمزه چنین آمده زیباست

هر جا که سخن از غزل و شور و نوا هست
مضمونِ غزل جز تو چنین است که بیجاست:

با چشمِ غزل خوان و تنِ مشکی ی این موی
دیوان و دو تا چای عجب چسب و گواراست

شاعر شده ام تا که از این ناز بگویم
آنقدر که دیوانه شود هر که در اینجاست

من معتقدم عشق همانست که ببند
در راه گلو هر نفسی خواست که برخواست

باید بشوی تا که بفهمی غزلم را
اندر خم این کوچه نه آن است که پیداست

شاعر محمد لالوی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو