غمت به تن زده عمری و از اهالی ماست
اگر که خانه خرابیم ، نه بیخیالی ماست
اگر که خانه خرابیم ، نه بیخیالی ماست
چه گریه میکند این عمر برای رفتن ها
نکن ، که رفتن از برای تعالی ماست
نگو که ابر نمی زند به سقف خالی شهر
گمان که مشکل از کاسه های خالی ماست
اگر که رفته اند همه ، اگر چنین شده ایم
کسی که نیست ، خدا که در حوالی ی ماست
به لطف خنده اش به عشق مفتخریم
که لطف او دلیل حال عالی ماست
شاعر محمد لالوی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو