ماه من ساقی دگر روح و روان اورده است
مزه ای همراه چندی استکان اورده است
جامی از باده بنوش ای ای مرد تنهای زمان
دلبر از میخانه ای با دل و جان اورده است
استکان و استکان ؛ سیگار ایسی پشت آن
از فراسوی غمش؛ دردی نهان اورده است
شیشه ای از سرخی لبهای معشوقی عزیز
خسته ازدنیا واز جور زمان آورده است
دیدم امشب زاهدی را که متاعی می خرد
شیشه ای را فاحشه از بهر نان اورده است
مزه ای همراه چندی استکان اورده است
جامی از باده بنوش ای ای مرد تنهای زمان
دلبر از میخانه ای با دل و جان اورده است
استکان و استکان ؛ سیگار ایسی پشت آن
از فراسوی غمش؛ دردی نهان اورده است
شیشه ای از سرخی لبهای معشوقی عزیز
خسته ازدنیا واز جور زمان آورده است
دیدم امشب زاهدی را که متاعی می خرد
شیشه ای را فاحشه از بهر نان اورده است
شاعر محمد صفی پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو