فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 24 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

محمد دیمی – ملكه

«گر نباشی ب برم حال غزلخوانی نیست
محرم راز دلم جز تو کسی دانی نیست.»

در شب هلهله و بزم و شراب کوچه ها
دل ز ازردن تو غم زده و شادی نیست

دوسه روزی میرود قافله جان راهبا
در پی مهر عزیزی و دگر جانی نیست

گرچه بستیم قفس بر دل خود این دوسه روز
پرکشید و یافت ازاد و دگر اهی نیست

خوب دانی، که اقبال منم همچو شبان
تیره تارو به رجایت دگرم فالی نیست

بنگر بر گل پژمرده راهب ک چرا
معتقد بر سر مهر است و دگر باغی نیست

شاعر محمد دیمی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو