پرستش مددی
من ترا در شب باران غزل می فهمم
عشق را در ته فنجان غزل می فهمم
جرعه ای بوسه به لبهای کبودم بفرست
من که در باغ تو ریحان غزل می فهمم
رقص موهای تو را با هنر دست نسیم
صبح از بغض پریشان غزل می فهمم
من غزلخوانم و احساس نگاهم ابریست
عشق را در ته چشمان غزل می فهمم
نبض آئینه گرفتم که بفهمی هر شب
زندگی را سر پیمان غزل می فهمم
با ” پرستش ” شب محراب دلم نورانی ست
سالها هست که ایمان غزل می فهمم
پرستش مددی
۱۳۹۵.۱۰.۲۱
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران