عاشقی
عاشقی دین من و سوختن آیین منست
مایه ی گریه ی شب ها دل غمگین منست
همچو فرهاد بگریم همه شب در دل کوه
وین همه دربدری از غم شیرین منست
آسمانا ! دل تاریک من از ماه تُهیست
اشک هایم همه شب خوشه ی پروین منست
یاد مهتاب رخش خواب ز چشمم ببَرد
این چراغیست که شب بر سر بالین منست
شب آخر ز برم رفت و کنون بر لب من
اثر بوسه ای از عشق نخستین منست
دیده ام روشن از او باشد و جایش همه عمر
بر سر مردمک چشم جهان بین منست
آسمان داند و خورشید که هنگام غروب
سرخی روی ( شفق ) از دل خونین منست
مجید شفق
شاعر مجید شفق
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو