منوچهر منوچهری(بیدل)
ماه من چشم توغارتگر دنیای من است
آن ‘کمان ابروی تو سلسله جنبان من است
بهر این دل بیدل گشته ای خون ریز جان
آن خم ابری تو دین و دل وجان من است
قامت روی تو سر گشته ورانم کرد مه من
ولی سر گشته تر از تو دل مجنون من است
دگر این دل زهجران تو گردیده کباب
دل غم دیده تو هروز مهمان من است
به که گویم که تو ماهی ولی هر شب روز
بی گل روی تو جهان یکسره زندان من است
غزلی هدیه د ا د م که در آن نام تو باشد حزین…….
جان به فدای نا م تو ما لک این جان من است
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران