فرزین خورشیدوند
مأمن شعر
گر چه ایوان دو چشمت جای مهمانی نبود
دلنوازا دلبرا جانا دگراین رسم مهمانی نبود
هر بلا گویی بجان من نشت و کس ندید
کین درد هجران تو جانا درد پنهانی نبود
عندلیبان در هوس،گل هرزه گرد روزگار
در حریم بی وفایان عهد و پیمانی نبود
بنده عشقم دریغا قصد فرمانی نبود
سائلان را مکنت درگاه سلطانی نبود
نقش معشوقم دگر در چشم گریانی نبود
خلوت پروانه باشد ، شمع گریانی نبود
صد آخرین شعری دگر در وصف عشقش
بارها گفتم که هیچش شعر پایانی نبود
فرزین دگر از عاشقی در مأمن شعرت نگو
مقصود شیدایی شدن در راه آسانی نبود
فرزین خورشیدوند
آذرماه ۹۴تهران
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران