منصور یال وردی
لبخند بزن شاید ، یک لحظه مردد شد
شاید نفسی برگشت، از کوچه ی ما رد شد
شاید قفست این بار با خنده ی تو خندید
یک رخصت دیگر تا پرواز مجدد شد
لبخند بزن!! دریا ، از صخره نمی ترسد
طغیان کن و جاری شو ، صد بغض اگر سد شد
صد بغض اگر داری لبخند بزن ، آری
لبخند ژکوند اصلا با بغض زبانزد شد
لبخند بزن با اشک مردم که نمی فهمند
شاید که همین لبخند گل کرد و سر آمد شد
یک عمر نخندیدی دنیا به تو می خندید
آنچیز که باید نه ، هرچیز نباید شد
صدبار نشد هرچند ، لبخند بزن لبخند
با خنده تمنا کن ، این مرتبه شاید شد
منصور یال وردی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران