پرستش مددی
مثل آهویی که راه بیشه را گم میکند
در خیالاتش پلنگی را تجسم میکند
دلبر ما گوهر زیبایی خود را فقط
وقف دلهای پریشان حال مردم میکند
شعر می بارد تمام قامتش در باورم
او همیشه با غزلهایش تکلم میکند
هرزمان دلگیرم از خود از تمام زندگی
می نشیند روبروی من تبسم میکند
سرزمین سبز چشمم را نثارش می کنم
آنکه چون دریای طوفانی تلاطم میکند
کل خوبی های عالم را نگاه ساده اش
پشت ابیات غزلهایش تراکم میکند
در تلاطم های حسم در عبور از واژه ها
مثل بارانم که شوق فصل پنجم میکند
با “پرستش” می توان دریافت طعم عشق را
توی ایمانی که دارد خویش را گم میکند
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۴.۳۱
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران