اله یار خادمیان
فرا سوی خیال
آرامشی دا رم که ازچشمِ توحاشا می شود
هرچیزرا گم می کنم، درعشق پیدامی شود
باید نباید ها یِ من ،را بشنوی یا نشنوی
در حس و حالِ نافذ ت، هستی تماشا می شود
نشنیده می گیری مرا، بیهوده می پوشی نظر
سرمایه هایِ زندگی، خرجِ فر یبا می شود
خوابیده در بیدا ری ام، عشقی فرا سویِ خیال
نقشِ خیا لاتی کجا ، عشقِ شکوفا می شود
سازش ندارد سازِمن، ای باعثِ آواز من
آنجاکه تصویرِغزل ، نورش هویدا می شود
روزی، مرا روزی شوی، تفسیرِ پیروزی شوی
هر چند تا فصلِ بهار،امروز و فردا می شود
بیرون شدی از کارِ من تا نشنوی اخبارِ من ؟
افسانه شد هاشور تو ، تا یک خبراحیا شود
نفس نجابت زاده ای ، ازما و من افتاده ای
هرکس تورامایل شود،محبوبِ زیبا می شود
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران