ای که از دوری تو چشمان من گشته است خاموش او جانان من سرنوشتم بدتر از یعقوب شد دوری ات آتش زده کنعان من. هر سحر جون میرود از پیش من. تیره تر میگردد این زندان من منجی عالم بیا از هجر تو صد رمق رفت ازلب خندان من. لاله ای خشکیده دارم دردل غمدیده ام عشق دیدار تو دارد شادی بستان من
جمعه هارا یک به یک طی میکنم
یک شبی را شاد کن این سینه حیران من
جمعه هارا یک به یک طی میکنم
یک شبی را شاد کن این سینه حیران من
شاعر فاطمه میش مست
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو