فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 19 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

فاتحه

حمیدرضا عبدلی

از جدایی من دلم پر می زند
باز هم بر سینه و سر می زند
این دل من عاشق زیبایی است
خواب هایش باز هم رویایی است
بی وفا دیدی که عاشق نیستی
من که بودم تو چرا پس نیستی
دردهای این دلم طولانی است
من هوای سینه ام طوفانی است
تو بخوان در مستی و دیوانگی
از جرایی ها از این بیگانگی
خلوتی کن گریه بسیار کن
روح پاکم را ز نو احضار کن
تا ببینی با زتو دیوانه ات
شمع می گردی شوم پروانه ات؟
نزد مردم نام من بر باد ده
فاتحه آهسته بر فرهاد ده
زیر لب نام مرا تکرار کن
نزد مردم عشق من انکار کن
خوب میدانی که مجنونت منم
زیر خاکم لیک مفتونت منم
تو بگو بیچاره یک دیوانه بود
او کجا لایق به این پیمانه بود
تو بگو او نزد دل بیگانه بود
زیر لب آهسته گو دردانه بود
گریه را اما زچشمانت مریز
آب پاکی بر دل سنگت بریز
شعرهایم را بده بر باد تو
زودتر عشقم ببر از یاد تو
تو نگو این عاشق دیرینه بود
سال ها یادش درون سینه بود
بی وفا آمد غروب سرد دل
بعد من با که نمایی درددل

بخش چهار پاره | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران