مرتضی برخورداری
غیبت کبرا
وای اگر رفتن تو غیبت کبرا بشود
و غمت تا به ابد در دل من جا بشود
قلمم رخت عزا پوشد و هر بیت غزل
بی تو چون مثنوی غرق تمنا بشود
من شوم عاشق دیوانه و تو پرده نشین
سرنوشت من وتو وامق و عذرا بشود
وقت تحویل به آخر نرسد سال قدیم
پای نوروز پُر از تاول یلدا بشود
دولت باد خزان آیدو غوغای کلاغ
در دل باغ طرب معرکه بر پا بشود
انتظار آید و گیرد زدلم نور امید
نوبت موی سفید آید و قد تا بشود
آن زمان دست بشویم زهمه هستی خویش
تا که این واقعه افسانه به دنیا بشود
(مرتضی برخورداری)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران