میرعبدالله بدر ( قریشی)
جز یاد تو در خاطر ناشاد ندارم
جانا بخدا جز غم تو یاد ندارم
پژمرده دلم بس که جفای تو کشیده
در گلبن افسرده گل شاد ندارم
تا در قفس تنگ، گرفتار دلم شد
در دامن مرگم نفس آزاد ندارم
از بس که فشار غم تو کرد خموشم
با این دل غمگین لب فریاد ندارم
امواج غمت ساحل آرام مرا برد
ای دیده ندیدیِ که ز کس داد ندارم؟
خشکیده نهالِ دلِ نو رسته ز ریشه
دیگر غمی از سرزنش باد ندارم
گفتی نروم عاشق دلخسته ز پیشت
رفتی و بدونت رمق زیاد ندارم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران