دست تو در قنوت و دلت در گناه غرق!
آخر شدی چگونه در اعماق چاه غرق!
در ماتمت غریبهترین آشنای من
ماندهست دل میان غم و اشک و آه غرق
در خاطرات تو شدهام محو و تو در او
آری ببین چگونه شدی در نگاه غرق
راحت گذشتی از من و احساس من ولی
عاشق شدهست برکهی در عکس ماه غرق
حالا قطار زندگیات ایستاده است…
تا انتهای خط جنون در گناه غرق
دستت قلم گرفت و دلم ناگهان گرفت
جوهر چکید بر ورقت شد سیاه… غرق
#فاطمه_جباری