مرتضی (اشکان) درویشی
با گریه دست کودکش را بوس می کرد
نذر سپاه حضرت قدوس می کرد
عباس را …عباس نامیدش خداوند
زیرا که با شیران خود مانوس می کرد
بس زمزمه در گوش او می گفت کرار
او را به دشت کربلا مبعوث می کرد
بعد از گذشت سالیانی از روایات..
آری اشاره سید طاووس می کرد….
در کربلا نام ابوالفظل علمدار
هر بار ابن سعد را مایوس می کرد
گو غیظ چشم و تیر مژگان ابوالفضل
در چشم بیدار عدو کابوس می کرد!
با یاد لعل خشک لبهای ابوالفضل
حسرت به دل شط خدا افسوس می کرد
بر قبضه دست خود اگر می برد عباس
با خون ؛ دشت غم ، چو اقیانوس می کرد
ادرک اخا ….خون خدا…دستان عباس
دست بریده را برادر بوس می کرد
مرتضی (اشکان) درویشی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران