اله یار خادمیان
نو بنویس و نو بگو ،تا اثرت شود به روز
ازسخنانِ خسته ات ،معجزه کی کند بُروز
پیربه باغ می رود ، ما یلِ غنچه می شود
کی دل نوجوان بَرَد ، رقص کشنده ی عجوز
آمده ،گلبهار تو ، نو شده روز گار تو
مرغک نغمه مرده را نازکشی چرا هنوز
خواند به گوشِ عاشقی، دخترِعشق آفرین
ساز بدون زیرو بم ، شعرعروس و بی عروض!
گویش کهنه تا کجا ، صحبت خشک تا بکی
رستم کوچه کی شود، مرد ضعیفِ پشت قوز
آفتِ باغ را بکش، ریشه ی هرزه را بکن
شاخه ی خشک را ببر،برگ تکیده را نسوز
کهنه به کهنه ،نوبه نو، وصله شود عجیب نیست
رخت تن عروس را کس ندهد به پاره دوز
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران